بی سرزمین

من بی همه می روم. جایی که هیچ کس نمی رود

بی سرزمین

من بی همه می روم. جایی که هیچ کس نمی رود

با دستی بسته از زخم مشتی که محکم به آسمان کوبیده شده...
میان سرمای شبی پر از برف و تنهایی