بی سرزمین

من بی همه می روم. جایی که هیچ کس نمی رود

بی سرزمین

من بی همه می روم. جایی که هیچ کس نمی رود

پیرمردی که تنها منبع گرمایش سکوت دانه های برفی است که روی شلوار ضخیم کهنه اش می نشینند...

براستی او تنها ترین رها شده ی انسان ها است...

  • يكشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۵ ق.ظ